کد مطلب:141942 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:147

امام پس از شهادت اهل بیت
پس از شهادت قاسم، امام در برابر خیمه ها ایستاده بودند. علی اصغر در دست امام تیر خورده بود و عباس نیز به شهادت رسیده بود. دیگر یار و یاوری برای امام نمانده بود. از طرفی تشنگی آن حضرت را آزار می داد. امام با شمشیری آخته در برابر آن گروه ستمگر قرار گرفت. در حالی كه از حیات و زندگی مأیوس بود، آن مردم را به مبارزه می طلبید. هر كه به قتال امام حاضر می شد، در دم كشته می شد. در این نبرد كسی تاب مقاومت نداشت.

عده زیادی به دست توانای امام كشته شدند. [1] .

امام به جانب راست سپاه حمله ور شد؛ او این گونه رجز می خواند:



«الموت اولی من ركوب العار

و العار اولی من دخول النار [2] .



مردن از آلودگی به عار و ننگ بهتر است، و عار و ننگ از ورود به آتش بهتر است» پس از آن، امام به طرف چپ سپاه دشمن حمله كرد و می فرمود:



«انا الحسین بن علی

احمی عیالات ابی



آلیت ان لا انثنی

امضی علی دین النبی؛ [3] .



من حسین فرزند علی هستم، از خاندان پدرم حمایت می كنم، سوگند خورده ام كه به دشمن پشت نكنم؛ و پیرو دین نبی اكرم صلی الله علیه و آله باشم».


در واقع این آخرین سرود حماسی اباعبدالله الحسین علیه السلام بوده است.

«عبدالله بن عمار بن عبد یغوث» می گوید: غمگینی چون او ندیده بودم كه فرزندان و اهل بیت و یار و دوستانش كشته شده باشند و این گونه با قوت روح و بدن برزمد. امام آن گونه با جرأت و دلیرانه بر دشمن حمله می كرد كه گروه دلیرمردان (دشمن) هر وقت او شدت نشان می داد، از هم می شكافت و دیگر كسی توان مقاومت نداشت. [4] .

«عمر بن سعد» در حالی كه همه سپاهیانش را مورد خطاب قرار داده بود، فریاد زد: «این فرزند انزع البطین (از القاب امام علی علیه السلام) است، و این پسر كشنده عرب است. از هر طرف به او حمله كنید» ناگهان چهار اسب تیرانداز امام را محاصره كردند. در این محاصره بین امام و خیمه گاه فاصله انداختند. امام به آنها نهیب زد: «یا شیعة آل ابی سفیان ان لم یكن لكم دین و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا فی دنیاكم و ارجعوا الی أحسابكم ان كنتم عربا كما تزعمون؛ ای پیروان خاندان ابی سفیان! اگر شماها دین ندارید و از روز بازگشت نمی هراسید، پس در دنیای خود آزاده باشید و به (روش) نیاكان خود بازگردید، اگر عرب هستید، همان طور كه این گونه می پندارید».

شمر صدا زد: «ای پسر فاطمه! چه می گویی؟» امام فرمود: «من و شما با هم می جنگیم، زنان گناهی ندارند. تا زنده ام تجاوزكاران و سركشان و نادانان خود را از تعرض به حرم من بازدارید» شمر پذیرفت و همه امام را هدف گرفته بودند. جنگ به سختی گرایید و تشنگی عرصه را بر امام تنگ كرد. [5] .

امام این بار به سوی فرات حمله ور شد. «عمرو بن حجاج» كه با چهار هزار سپاه در اطراف فرات بود، شكست خورده و سپاه از اطراف امام پراكنده شد. اسب وارد آب شده بود، امام به اسب خود فرمود: «تو تشنه ای و من نیز تشنه ام تا از آب ننوشی من هم از آب نخواهم نوشید»، اسب از نوشیدن آب امتناع داشت. گویا كلام امام را می فهمید. امام دست


زیر آب بردند كه ناگاه كسی فریاد زد:؛آیا شما از (نوشیدن) آب لذت می بری در حالی كه به حرم تجاوز شد؟» امام آب را ریخت و هیچ ننوشید و با سرعت روانه خیمه ها شد. [6] .


[1] مثير الاحزان، ص 72؛ خوارزمي، مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 33.

[2] مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 33؛ بحارالانوار، ج 45، ص 50.

[3] مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 110.

[4] تاريخ الامم و الملوك، ج 5، ص 452.

[5] اللهوف، ص 52.

[6] بحارالانوار، ج 45، ص 50؛ نفس المهموم، ص 220.